ای امّت شیعی که کُنی زرزر بسیار هر روز بیایی به حرم عاطل و بیکار
هر درد و مرض در تن و جانت که تو داری از بهر چه آری به مداوا تو به اصرار؟
هر کس که کـَر و کور بُوَد یا شَـل و یا پَـل آید به در مرقد ما، زار زند زار
اینجا که کلینیک و اتاق عملی نیست یا دکتر کُلیه که دهی سَمپل ادرار
من ثامن این قومم و این است توّقع آن جدّ پدر سوخته ام پس چه کند کار!؟
من خود ز سمومات اناری که تپاندم این گونه شدم یک شبه ای نفله و ناکار
گر صحّت تن خواهی و درمان مریضی کم خورشکروچربی وکم کش دیگه سیگار!
بر قبر بزرگان بگذارند گـُل و شعر این مقبره هم گریه و گند و گه بسیار
در صحن حرم لشکری از صیغه بلولند این مقبره دیگر شده چون شهر نو انگار
من ضامن آهویم و آهو بُوَدَم یار در مسلک من نیست الاغ و سگ و کفتار
ای امّت شیعی که رَهَت ضجّه و کُدیه است رو راه شرافت بـِگـُزین پس مشو سربار
چُس ناله و مظلوم نمایی، پلشتی است رو نیک بکن گفته و اندیشه و کردار!
قیژک کولی
تیر ١٣٩٠
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر