احمدی نژاد: « به کامران گفتم حالا که از خودت در آوردی، اقلاً نود درصد در می آوردی بی عرضه. »
مشایی: « از این کامران سوسول تر و بی خایه تر، خودشه. همین شصت و خرده ای هم من دو ساعت باهاش چونه زدم، در آورد. »
احمدی نژاد: « اسی، جون تو قالبِ سوراخ تو دیوار حیاطمونه تو نارمک. یه استنبولی ملات سیمان درست کنم، حله. »
احمدی نژاد: « اسی، این صبیه ات کجاست بابا؟ این آقا پسر گل ما دلش ضعف رفت. مالو ندید که نمیشه خرید که! »
« ما یا کلاه سر ملت می گذاریم ...»
« یا کلاه از سرشون ور می داریم! »
احمدی نژاد: « اسی، سید گاییده ها، گیر داده سه پیچ! »مشایی: « بی خیال باش! دادم هر روز یه خرده قهوه اش رو تلختر کنن. »
مشایی: « بیا این کتاب طبخ الغایط فی البول بشکل الدلمة و الرول بحسب السنتة والقول عباس غفاری رو بده خانومت بخونه یه ذره آشپزی یاد بگیره. دخترم از لاغری شده عینهو چوب خشک، از بس که برنج شفته و گوشت سوخته گذاشتین جلوش. »
بقایی: « به نظرت این منشی جدیدۀ من می ده یا نه؟ »
« فکر کنم بده ... »مشایی: « صد دفعه گفتم این قدر شبها دیروقت تنها تنها ماهواره نیگا نکن. ببین دستتو به چه روز انداختی! »
فکر هر سه: « یا ابوالفضل! این احمد خاتمی باز جو گیر شد. الآن می زنه جلوبندیمونو می آره پایین. »
احمدی نژاد: « رحیمی جون، اینو ول کن بابا! بیا کتاب اسی رو بخون در بارۀ ازدیاد قوۀ باه! ببین هنوز درست ننشسته چی زده بالا! »
مشایی: « عذر می خوام، چیزی فرمودین؟ »
خامنه ای: « خودتون رو به کری نزنین! لب تر کنم، در اثنای سه سوت، همشیره و والدۀ جنابعالی را بر هم منطبق می کنن. »« باباجان دروغ چرا تا قبر آ آ آ آ! »
حدادیان: « عجب عورت گنده ای داره این احمدی نژاد فسقلی!! »
همگی: « ای حضرت صاحب زمان
آماده باش آماده باش
بهر ظهور از جمکران
آماده باش آماده باش
ای مردمان دست به آب
وقت طهارت آمده
از شوق دیدار مبال
کونها همه پیدا شده »
« بابا به امام زمان، من خودم اندازۀ یه مرجع تقلید حالیمه، فقط گل کلم سرم نیست. »
احمدی نژاد: « اونه ها! اون کس کش بود شعار داد! »
مشایی: « اون بود؟ »
احمدی نژاد: « آره خود جاکشش بود. »
مشایی: « می دم همچی مهری بهش بورزن که مهردونش از وسط چاک بخوره! »احمدی نژاد: « عجب سفر پر باری بود. هم جزئیات طرح هدفمندی یارانه ها رو تکمیل کردیم، هم به لشکر امام زمان یه سرباز اضافه کردیم؛ خدا رو چه دیدی، بلکه هم دو تا سرباز. اون چاه هوایی رو امام زمان خودش درست سر بزنگاه فرستاده بود. »
اعظم خانم: « واه واه، خدا به داد! چقد دستشوییشون تنگ و تیلی بود! » « آی کردنم درد می کنه! »
خامنه ای: « به به آقا محمود عزیز، پارسال چاکر هم ساز، امسال قاطر لج باز. نیشتون هم که ماشالله مثل همیشه تا بناگوش گشاده است. اندکی بهتون خندیدم پررو شدین. دفعۀ آخر باشه. بازم پررو گیری بفرمایین، می دهم با همین شال سیاهتون، در میدان هفت حوض نارمک، از ماتحت مبارک دارتون بزنن! »
احمدی نژاد: « این اسی خیلی حالیشه ها، ولی عجب چسهای ستمی می ده! »
احمدی نژاد: « مواظب باشم عورتم نیفته بیرون، وگرنه هزار تا حرف در میارن! .... حالا آقایون امامها محکم بشینین، می خوایم بچّرخیم! »
« اختلافی نیست! رهبری و رئیس جمهور همه حرفهاشون بالاخره یه جایی به هم می رسه. »
فکر هر دو: « چایی آقا امام زمان رو چرا نیاوردن پس؟ »
« خانم منشی، به امام زمان، آقای بقایی کار به خصوصی نداره. من می شناسمش، زود تموم می شه. اگر هم چیزی شد، من همین جوری شما رو سردست می گیرم، شخصاً می برمتون تهران کلینیک. »
« من جن گیرم، جاکش!؟ مردی واسّا بیرون! »
« آقای معلم موزۀ بریتانیا! اجازه است ما این آجرشکسته هه رو ببریم خونه به اعظم و مامانمون نشون بدیم! به خدا فردا صبح سالم برش می گردونیم. »
جایزۀ کسکار بیشترین منشیهای زمین زده شده برای آقای بقایی!
« امام زمان خودش گرا داده. اگه موشک شهابو این وری بزنیم، می ره، می ره، آخرش صاف می ره تو کون اوباما! ...
... از این وری اگه بزنیم یه راست میره لا پای نتنیاهو. »
« سید علی که اومد تو، اومدم یهو پاشم، با کون خوردم زمین. آخه یک از این برادران قاچاقچی ابسلوت آورده بود، با بقایی نشسته بودیم تا خرخره خورده بودیم جون شما. »
احمدی نژاد: « بابا به خدا این پشت شیشه است، کاری نداره بنده خدا! ضرب در قرمز هم زدیم که جلوتر نیاد. »
قیژک کولی
مرداد ١٣٩٠
درود بر تو حال کردم با این متنات ایول
پاسخحذف++++++++++++++++++++++
پاسخحذففو ق العاده. خیلی خندیدم.
پاسخحذف