گفتم حالم خرابه، گفتا جونت در آید گفتم که جّن من شو، گفتا اگر بر آید
گفتم که این حکومت بی من پخی نباشد گفتا تو هم نبودی جز کس که ژاژ خاید
گفتم برای حیدر دیدی چه خون به پا شد گفتا چنین مشنگی، تنها دمی نپاید
گفتم سگان سید نک بوی خون شنیدند گفتا سگ که باشد در محضرم بلاید
گفتم همه آخوندها حالا با سید هستند گفتا ز گرگ هرگز جز گرگکی نزاید
گفتم ولایت هم شد چون چیز خر مزاحم گفتا بگیر بکش تو، شاید خودش ور آید
گفتم ز پاسداران قتل و شکنجه آموز گفتا که فوت آبم هر آنچه را که باید
گفتم اسی جون من جانش به کف نهاده گفتا بادمجان بم را آفتی نیاید
گفتم که سید خ. ر. آخر به من بتازد گفتا سپاه جنها او را دهان بگاید
گفتم که دور دولت دیدی که چون سر آمد گفتا ببند دکتر این دوره هم سر آید
قیژک کولی
اردیبهشت ١٣٩٠
.
پاسخحذفاین شعرتون عالی بود.
.
سپاس و درود بر شما
.